سفر نصفه روزه به گناباد
دایی آقاجون مامان فوت کردن و آقاجون برای شرکت توی مراسم میخواستن برن گناباد که چون زود برمیگشتن من و شما هم همراه آقاجون و مامانی رفتیمو علاوه بر حضور توی مراسم، آقاجون و مامانی رو هم دیدیم و رفتیم خونه شون و شما کلی بازی کردی.. اول که رسیدیم آقاجون و مامانی بابا توی مراسم نبودن و شما همش بهونه میگرفتی این شد که اومدیم بیرون پیش مامانی اما آقاجون توی مسجد بودند. برای همین رفتیم خونه آقاجون مامان که اونجا داشتی تویآفتاب بازی میکردی که صدای آقاجون بابا رو شنیدی و خوشحال رفتی طرف آقاجون . برای آقاجون نارنگی پوست کردی و بعد خوردن چایی با آقاجون رفتیم سمت مراسم و بعد خونه آقاجون که عموی قاسم و خانواده آقا رضا هم بودن و با یک مسافرت کوتاه خیلی از...